درۆیه‌کی پیرۆز

متن مرتبط با «غزلی» در سایت درۆیه‌کی پیرۆز نوشته شده است

آیینه جوهر در غزلی از سعدی

  • عمرها در سینه پنهان داشتیم اسرار دلنقطهٔ سر عاقبت بیرون شد از پرگار دلگر مسلمانی رفیقا دیر و زنارت کجاستشهوت آتشگاه جان است و هوا زنار دلآخر ای آیینه جوهر، دیده‌ای بر خود گمارصورت حق چند پوشی در پس زنگار دلاین قدر دریاب کاندر خانهٔ خاطر، ملکنگذرد تا صورت دیو است بر دیوار دلملک آزادی نخواهی یافت واستغنای مالهر دو عالم بندهٔ خود کن به استظهار دلدر نگارستان صورت ترک حظ نفس گیرتا شوی در عالم تحقیق برخوردار دلنی تو را از کار گل امکان همت بیش نیسلبا تو ترسم درنگیرد ماجرای کار دلسعدیا با کر سخن در علم موسیقی خطاستگوش جان باید که معلومش کند اسرار دل بخوانید, ...ادامه مطلب

  • غزلی زیبا از خواجوی کرمانی

  • غزلی زیبا از خواجوی کرمانی، تقدیم به کرمان رفتگانِ بزرگوارمان؛که از کرمان زیره می آورند.باز چون بلبل به صد دستان به بستان آمدیمباز چون مرغان شبگیری خوش الحان آمدیمگر به دامن دوستان گل می برند از بوستانما به کام دوستان با گل ببستان آمدیمآستین افشان برون رفتیم چون سرو از چمندوستان دستی که دیگر پای کوبان آمدیمهمچو گل یک سال اگر کردیم غربت اختیارمژده بلبل را که دیگر با گلستان آمدیماز میان بوستان چون بید اگر لرزان شدیمبر کنار چشمه چون سرو خرامان آمدیمچشم روشن گشته ایم اکنون که بعد از مدتیاز چه کنعان بسوی ماه کنعان آمدیمجان ما گرما برفتیم از سر پیمان نرفتساقیا پیمانه ده چون ما به پیمان آمدیمگر پریشان رفته ایم اکنون تو خاطر جمع دارکاین زمان بر بوی آن زلف پریشان آمدیمصبر در کرمان بسی کردیم خواجو وز وطنرخت بربستیم و دیگر سوی کرمان آمدیم بخوانید, ...ادامه مطلب

  • غزلی از دکتر فاطمه بامداد، همدان

  • #دلگویهغزلی از دکتر فاطمه بامداد، همدانای کاش دلت از دل تنگم خبری داشتیا بغض نگاهم به نگاهت اثری داشتای کاش همه باورم از فصل صداقتبر چادر یکرنگ خیالم ثمری داشتدر سفره ی تنهایی افطار رفاقتخرمای لب خاطره ها طعم تری داشت دل مانده به کنج قفس تنگ زمانهاین طوطی گلزار وفا بال و پری داشتفریاد سکوت دل از این شهر پر آشوباحساس تو در کوچه ی آن گوش کری داشتکابوس شب از صاعقه ی ابر غریبیبر کلبه ی دلتنگی ما هم گذری داشت#فاطمه_بامداد بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها